دگر بر چهره ی ماهت قمر بودن نمی آید * محمدحسین پویانفر

بازدید: 938 بازدید

دگر بر چهره ی ماهت قمر بودن نمی آید

به من انگار باباجان پدر بودن نمی آید

خیالش هم نمی کردم که از تو اینقَدَر ریزد

به قد و قامت تو مختصر بودن نمی آید

صدایت سوی چشمم بُرد و بابا بر زمین خوردم

که بر این پیر تنها بی پسر بودن نمی آید

تو را این سو و آن سو باد دارد می برد با خود

عزیز من به تو مانند پَر بودن نمی آید

برای اولین بار است می خندند بر بابا

به من در پیش لشکر خون جگر بودن نمی آید

مرا عباس آورد و مرا زینب به خیمه برد

به بابای غریبت درد سر بودن نمی آید

بمان ای غیرتی اینجا که بر ناموس این خیمه

میان قاتلانت در به در بودن نمی آید

عصایم شانه ات بود و عصایم بر زمین افتاد

به این دست شکسته بال و پر بودن نمی آید

خدایا زحمت من را چه بد پاشیده اند از هم

به تو اصلاً به زیر دِشنه و تیغ و تَبَر بودن نمی آید

تو را باید که از دست سپاهی جمع سازم آه

ز من دنبال تیغ صدنفر بودن نمی آید

سرت را خوب شد نگذاشتم با نیزه بردارند

به ما در بینشان دنبال سر بودن نمی آید

 

.
شب هشتم محرم ۱۴۰۰ محمد حسین پویانفر
آرشیو متن اشعار محرم ۱۴۰۰ »» اینجا کلیک کنید
.

کــتاب مــداحی جدید »» اینجا کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن شعر را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار با درج لینک مجاز است

استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت ما نیست!!
مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
صفحات مهجه در فضای مجازی. لطفا فالو کنید

www.instagram.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
www.aparat.com/mohjat
www.Mohjat.net
.

مطالعه بیشتر