راه بود و راه بود و راه بود * حاج محمدرضا بذری

بازدید: 670 بازدید

راه بود و راه بود و راه بود

کاروان همراه ثارالله بود

کاروان نه قبله گاه عالمین

مرد یا زن جمله عُشاقُ الحسین

پاسدار قافله عباس ماست

روی دوشش پرچم یا مجتباست

اینکه چون خورشید روی مرکب است

حضرت زهرای ثانی زینب است

پرده های محملش نور جلیست

یارب این دُخت علی یا که علیست

سالها مستور مانده آیه اش

چشمِ همسایه ندیده سایه اش

قامتش دور از نگاه شوم بود

آفتاب از دیدنش محروم بود

قاسم و اکبر به دور محملش

با ابوفاضل نمی لرزد دلش

بار بگشایید اینجا کربلاست

لحظه ی موعود زینب با خداست

بارالها خسته ام جان بر لبم

زینبم من زینبم من زینبم

نیست جز شهد بلا در باده ام

بر همان عهد ازل آماده ام

این سر و این چادر و این معجرم

این دو دستم این رُخَم این پیکرم

تو اگر خواهی بیابان می روم

پا برهنه بر مغیلان می روم

راضی ام آواره گردم از حرم

آتش خیمه بیفتد بر سرم

هرچه می گویی به چشم ای نور عین

هرچه اما جز جدایی از حسین

می شود آیا خوش اقبالم کنی

جای او راهیِ گودالم کنی

می شود خنجر ببرد گردنم

زیر سُم اسبها باشد تنم

آنچه می ترسم میاید بر سرم

دست نامحرم می افتد معجرم

من که یک دفعه نرفتم در گذر

می شوم با شمر و خولی همسفر

 

.
شب دوم محرم ۱۴۰۰ حاج محمدرضا بذری
آرشیو متن اشعار محرم ۱۴۰۰ »» اینجا کلیک کنید
.

کــتاب مــداحی جدید »» اینجا کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن شعر را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار با درج لینک مجاز است

استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت ما نیست!!
مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjat.net
.

مطالعه بیشتر