زمانه دستخوش ظلم های بازر شد * حاج امیر کرمانشاهی

بازدید: 1195 بازدید

زمانه دستخوش ظلم های بازر شد

برای جایزه قتل حسین جایز شد

زمانه دید که زخمی پر از نمک شده بود

و بوسه گاه پیمبر ترک ترک شده بود

زمانه دید غریبی خضاب با خون کرد

و تیر را به چه سختی ز سینه بیرون کرد

چنان که خون همه فواره زد به دشت چو آب

نوشت فَنبَعَ فَدَّمکَ عَنَهُ میزاب

پناه بر تو خدایا مگر پناهی نیست

که دختر علی آن لحظه دید راهی نیست

به ناله خواست دل سنگ خصم نرم کند

به ابن سعد چنین گفت تا که شرم کند

بترس عاقبت خویش را تباه کنی

حسین را بکشند و تو هم نگاه کنی

کسی به فکر ورق پاره های قرآن نیست

مگر میان شما کوفیان مسلمان نیست

ببین ز چهار طرف جور دشمن دله را

جفای خولی و شمر و سنان و حرمله را

که از تفاهمشان لرزه بر زمین افتاد

عزیز فاطمه از اسب بر زمین افتاد

کدام آیه به لبهای او مجدد شد

که نیزه آمد و راه گلوی او سد شد

چو دید دشت بلا را تب سکوت گرفت

میان آن همه خون گلو قنوت گرفت

که چون پدر پی مهراب لاله گون باشد

چه بهتر آب وضو جرعه جرعه خون باشد

که اشتیاق سفر را کمی نشان بدهد

کجاست آنکه چنین سرخ سرخ جان بدهد

مخواه شرح گل و ظلم خار بُن سخت است

که شرح لحظه و الشمر جالسٌ سخت است

زنان ز خیمه دویده خدا خدا گفتند

و بی قرار به تل وا محمدا گفتند

چقدر زود ز میدان کار زار آمد

طنین شیحه اسبی که بی سوار آمد

چه لحظه ای که به صبح قیامت است شبیه

که مرد نیز یَفِرُ مِن اُمِه وَ اَبیه

رُخ زمین شده از ظلم بی حساب کَریه

یکی به خون جگر گفت یا جَوادَ اَبیه

بگو به آن جگر تشنه آب هم دادند

بگو به خواهش دلها جواب هم دادند

چگونه شب به فروغ ستاره رحم نکرد

زمان به پیروهن پاره پاره رحم نکرد

چه وحشیانه به تاراج رفت جامه او

عبای او زره او کفش او عمامه او

چه بانگ ها که به تشییع آن جنازه زدند

به اسب تازه نفس نیز نعل تازه زدند

صدای زوزه گرگان به قتلگاه افتاد

دوباره یوسف این دشت بی پناه افتاد

بگو که خیمه از آن شعله های سرکش سوخت

بگو که دامن هر کودکی در آتش سوخت

چقدر پیکر از زخم لاله گون پیداست

چه خار ها که در آن لَخته های خون پیداست

تمام کرب و بلا بود گرم جوش و خروش

سُکَینه جسم پدر را گرفت در آغوش

سخن برای پدر گفت باز از هر بار باب

وَلِک فَجتَمَعَ عِدَهُ مِنَ الاَعراب

دوباره در حق اهل عزا جفا کردند

سُکَینه را ز پدر عاقبت جدا کردند

به سقف کهنه خانه چه اعتمادی هست

به عهد های زمانه چه اعتمادی هست

کجا زمانه پی فرصت قبولی بود

سر بزرگ زمان در تنور خولی بود

سری که از شرفش کائنات نور گرفت

چگونه جای به خاکستر تنور گرفت

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

دانلود نوحه جدید / جدید ترین متن نوحه و متن مداحی تمام مداحان از سایت مهجه

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

سایت مهجه |  www.Mohjat.net

@Mohjat_net

مطالعه بیشتر