ستم روزگار یادش هست * محمدحسین پویانفر

بازدید: 602 بازدید

ستم روزگار یادش هست

غم لیل و نهار یادش هست

دیده اشکبار یادش هست

آنهمه قلب زار یادش هست

روضه بی شمار یادش هست

نیمه جان بین بستر افتاده

باز تب کرده مضطر افتاده

به لبش ذکر مادر افتاده

یاد یک جای دیگر افتاده

چادر پر غبار یادش هست

زهر کرده اثر به اعضایش

نا توان دست و بی رمق پایش

ترک افتاده است لبهایش

العطش العطش شد آقایش

لبِ زخمی یار یادش هست

پیر بود و خمیده قامت بود

خانه اش کل سال هیئت بود

به تنش ردی از جسارت بود

قاتلش روضه اسارت بود

لحظه های فرار یادش هست

سالها قلب بی قراری داشت

گله ها از شتر سواری داشت

با رقیه چه روزگاری داشت

با غمش آه و گریه زاری داشت

آبله بود و خار یادش هست

همه عمر خود پریشان بود

یاد جدش همیشه گریان بود

آی مردم حسین عطشان بود

آبروی قبیله عریان بود

یک تن و ده سوار یادش هست

عمه هایش چقدر ترسیدند

کوچه های شلوغ را دیدند

مست ها آمدند و رقصیدند

به سرِ روی نیزه خندیدند

زینبِ بی قرار یادش هست

 

 

.
شهادت امام باقر و شهادت حضرت مسلم ۱۴۰۰

محمد حسین پویانفر

.
جدیدترین دفترچه کتاب مداحی  » کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است
سایت مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjat.net
.

مطالعه بیشتر