سفره را جمع نکن آمده ام پشت درم * محمدحسین پویانفر

بازدید: 648 بازدید

سفره را جمع نکن آمده ام پشت درم

من همان بی سر و سامان شده خون جگرم

با تو مأنوس شدم خب رفیقی هستی

چقدر حرف زدم با تو ز شب تا سحرم

دست مردم همه پر دست من اما خالیست

کاسه ام را به کجا غیر همین در ببرم

بعد از این دست تو باشد دل و چشمم یا رب

نکند باز بیفتد به گناهان نظرم

شب آخر نکند قهر کنی میمیرم

وای اگر دست نوازش نکشی روی سرم

علی آمد برکت داد به این بندگی ام

علی آمد اثری داد به اشک بصرم

هیچکس مثل علی پشت منه زار نماند

جز علی نیست کسی پشت و پناهم سپرم

مزد این سی شبه یک کرب و بلایم ببرید

چند وقتیست که من منتظر این سفرم

رمضان رفت ولی فکر محرم هستم

میخورد باز به این روضه رضوان گذرم

بیشتر از همه مادر پی اولادش هست

لطف زهرا نرسد سود ندارم ضررم

شب جانسوز وداع است بخوانم ز وداع

تشنه ای رفته به خیمه وسط اهل حرم

خواهری ناله ای وای برادر دارد

دختری ناله ای وای خدایا پدرم

زینب آمد به سخن بی تو چه باید بکنم

پیش من باش که در بین هزاران نفرم

.
شب ۲۹ ماه رمضان ۱۴۰۰ محمد حسین پویانفر

مناجات با خدا
.
جدیدترین دفترچه کتاب مداحی  » کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است
سایت مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjat.net
.

 

مطالعه بیشتر