شب بود و صحرای بلا بود و حرم * سید مهدی میرداماد

بازدید: 1132 بازدید

شب بود و صحرای بلا بود و حرم بود

جان ها به کف تنها سپر سرها علم بود

آن شب خدا بود و خدا بود و خدا بود

برلب دعا بود و دعا بود و دعا بود

یاران همه در فکر وصل یار بودند

در انتظار صبح خون بیدار بودند

اصغر گلو را بهر تیر آماده کرده

آغوش ثارالله را سجاده کرده

آن شب حبیب اطراف خیمه پاس می داد

پاس حرم پشت سر عباس می داد

جان جهان از دادن سر حرف می زد

آهسته زینب با برادر حرف می زد

میگفت ای که عالم غیب و شهودی

آیا همه یاران خود را آزمودی

این ها که با تو دعوی اخلاص دارند

فردا مبادا که تو را تنها گذارند

فرمود خواهر یک به یک را آزمودم

هرچند خود از قلبشان آگاه بودم

اینان که بر عمر ابد هم ناز دارند

حاشا که دست از یاری ما باز دارند

ز این گفت و گو رنگ حبیب از رخ پریده

انگار بر تن جامه جان را دریده

انگار اینجا مرگ خود را آرزو کرد

زاری کنان در خیمه انصار رو کرد

کی حامیان اهلبیت از جای خیزید

باید همه خون جای اشک از دیده ریزید

جاری به رخ از دیده زینب گلاب است

بر امشب و فردای ما بر اضطراب است

بر غربت آل پیمبر اشک ریزید

زینب صداتان میزند از جای خیزید

آل رسول الله را یاری نمایید

بر زینب اعلان وفاداری نمایید

آن طاعران قله خون پر کشیدند

پر در حریم آل پیغمبر کشیدند

ای خاندان وحی ما یار شماییم

تا پای جان خود طرفدار شماییم

پیوسته سرباز فداکار شماییم

یار شما یار شما یار شماییم

 

.
.

متن شعر مداحی شب بود و صحرای بلا بود و حرم بود

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

 

مطالعه بیشتر