صبر کن ای برادرم آرام * حاج محمود کریمی

بازدید: 1671 بازدید

صبر کن ای برادرم آرام

غصه ام بوسه ای ز حنجر توست

اه زینب خدا نگهدارت

غم من خاک روی معجر توست

ای برادر مگو که این لشکر

کهنه پیراهن تو را ببرند

نه فقط کهنه پیروهن خواهر

چند چادر هم از شما ببرند

کشتی ام ای حسین میبینی

رفتنت برده است جان حرم

خواهرم دست بر دلم نگذار

جان تو جان دختران حرم

ای برادر خدا کند جایت

به سر نی سر مرا ببرند

خواهرم صبر کن که بعد سرم

زود انگشتر مرا ببرند

همه چشم انتظار امدنت

دشنه و تیغ و تیر و سر نیزه

آه زینب قرارمان باشد

تو در اتش حسین بر نیزه

تشنه ای روی شیب قربانگاه

میشود زیر دست و پا پامال

با همان تیر ها که در بدن است

می خورد غلط تا ته گودال

می زند عمه بر سر و رویش

دل خون سکینه می شکند

هر کسی میرسد به سهم خودش

استخوانی ز سینه می شکند

تیغ ها را زدند و او را به

لشکر نیزه دار میدادند

نوک سر نیزه ها ولی کند است

نیزه ها را فشار میدادند

نیزه ای را حرام زاده زده

نیزه را بین مشت می چرخاند

سر بریدن چه زحمتی دارد

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر