عصای پیری بابا پاشو * سید مهدی میرداماد

بازدید: 962 بازدید

عصای پیری بابا پاشو قلب منو نشکن

گم شده تو خنده هاشون صدای گریه های من

واویلا چیزی نمونده از تنت

واویلا کوچه وا کردن زدنت

مثل خزون ریخت بال و پر تو

تموم لشکر ریختن سر تو

میبرم تو رو تا خیمه اگه هلهله بزاره

بغضشون و خالی کردن کینه هم اندازه داره

دشمنا حیا ندارن حتی از موی سفیدم

میبینی انگار نه انگار من یه بابای شهیدم

واویلا میزارمت بین عبام

واویلا توون نداره دست و پام

انگار بعد تو شکستم بابات دیگه پا نمیشه

وقتی پیکر رشیدت قد این عبا نمیشه

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر