عطر خوش سیب از دل صحرا وزیده * متن روضه حضرت رقیه

بازدید: 387 بازدید

عطر خوش سیب از دل صحرا وزیده

عمه گمانم مهربان من رسیده

شام جدایی شد سحر الحمدلله

آخر رسیدی از سفر الحمدلله

رفتی بدون بوسه های یادگاری

اصلا نگفتی دختری داری نداری

خیلی برایت پای نیزه غصه خوردم

شب تا سحر زخم سرت را میشمردم

هر شب شبیه شمع کارم سوختن بود

آمار زخم صورت تو دست من بود

در هرکجا با نیت آزار میزد

این زجر تقریباً مرا هربار میزد

در کوفه ما را مردمی گمراه گفتند

خیلی به بابایت بد و بیراه گفتند

دیدی عمو بالای نیزه غیرتی شد

دیدی به ما در کوچه ها بی حُرمتی شد

این حرمله دور و بر ما تاب می خورد

این حرمله پیش ربابت آب می خورد

ما را میان خنده ی انظار بردند

ما را شبیه بَرده ها بازار بردند

یک عده وحشی سمت سرها میدویدند

یک عده معجر از سرِ ما میکشیدند

بگذار من از تو سوالی را بپرسم

باید که این موضوع را حالا بپرسم

آن شب چه شد که خواهرم افتاد از پا

اصلاً بگو کار کنیزان چیست بابا

 

 

.
شب جمعه شب زیارتی امام حسین
متن روضه حضرت رقیه
کـتاب مـداحی تخفیف ویژه » مـشاهده
دانـلود کتاب مداحی رایـگان » مـشاهده
گـلچین شـعر و صـوت هـا » مـشاهده
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.

مطالعه بیشتر