لب به لب میزنی و شعله وری * حاج محمود کریمی

بازدید: 1187 بازدید

لب به لب میزنی و شعله وری ز جگر می سوزی

آب می گردی و بی بال و پری تو اگر می سوزی

می زنی خنده ولی بی خبری چو پدر می سوزی

دلم آتش شده از خون جگری چقدر می سوزی

نیست رویی به حرم برگردم بی تو ای راحت جان

که خجل از روی مادر گردم وای از این داغ گران

سرخ از چشمه خود تر کردم که چنین زد فوران

با حرم تا که برابر گردم چه کنم بابا جان

دست و پا میزنی و می لرزم دست و پایم بابا

خنده ات تا ز لبانت پر زد سوخت لب های مرا

حرمله بر جگرم خنجر زد پدر افتاد ز پا

شعله بر خیمه گه مادر زد تو کجا تیر کجا

خاک این دشت پگاه من و توست پدرت را دریاب

اسمان سوخته اب من و توست ای لبت خشک بخواب

غرق در زخم نگاه من و توست های و هوی این اب

مادرت چشم به راه من و توست وای بر حال رباب

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر