مانده در افسوس این عالم * حاج محمود کریمی

بازدید: 1497 بازدید

مانده در افسوس این عالم

این افسوس بی اندازه در اغاز این ماتم

غمی بی انتها داغ غم روح خدا در هیبب ادم

افسوس غمش ناباورانه

قصه ای دلگیر اما عاشقانه

درد و رنجی بی کرانه

رنج های بی کران بانو

جوان بانوی حیدر بر زمین و اسمان بانو

جوان بانوی بی همتا و اما حیف از ان بانو

حیف از ان بانو که رازی داشت رازی اسمانی

در همه حالات خود راز و نیازی داشت

در اوج نمازش اسمانی داشت

اما حیف از ان دست قنوتی که در ان

پر بود از بیچاره و ناچار

از درمانده و بیمار

از درد و گرفتار گنه کاران گرفته

تا بده کار و دو دست خویش وا می کرد و کل درد مندان را دعا می کرد

از روز ازل تا انتها در ربنا خود را رها می کرد

اما حیف از ان بانو

که در روز ازل وقتی خدا از نور ذاتش افرینش کرد

او را افرید و بر خودش بالید و با دست خداوندی نوازش کرد او را

بر فرمودش که زهرا جان نیایش کن مرا بعدش سفارش کن چه می خواهی

و بعد از ان نبی و مرتضی و سیزده معصوم را در محضر او افرید و مرتضی را شوهر او بر گزید و

اینه در اینه تکثیر می فرمود ذاتش را ولی بخشید بر ان ها صفاتش را

و در اخر همه پشت سر بانو به او قالو بلا گفتند

اما حیف از ان بانو

که می دانست اسرار بزرگی که در ان گم بود این عالم

ولی در بین مردم بود می دانست اسرار بنی ادم

ولی هرگز به روی خود نمی اورد

ابی را به جوی خود نمی اورد

دستی را به سوی خود نمی اورد

جز دست فقیری یا اسیری و خودش سهمی نبرد از این جهان

غیر از گلیمی یا حصیری

حیف از ان دستی که پر می کرد با نان خودش دستان سائل را

در دامان خود می پرواند انسان کامل را

با نورش عیان می کرد او قران نازل را

تماما ایه در ایه برای درد همسایه  دعا می کرد

تا عالم بداند سخاوت چیست

تا عالم بفهمد زندگی غیر از عبادت نیست

اری بندگی غیر از محبت نیست

اری کس نمی دانست زهرا کیست

اما حیف از ان بانو

که هر روز خدا بی اعتنا بر ان بهشت زیر پایش

بر بهشت و سفره هایش

در عرق ریزان تابستان کنار حرم سوزان تنور خانه اش

می پخت نان کودکان شهر را و

از خدایش دلبری می کرد

دائم مادری می کرد با این که به ظاهر مادر کم سن و سالی بود

در ظاهر خودش تازه نهالی بود

اما مثل رویایی خیالی بود لبخندش

باران بهاری در میان خشکسالی بود لبخندش

برای کودکانش شور و حالی بود لبخندش

جواب هر سوالی بود لبخندش

اما حیف از آن لبخند

لبخندی که تا عرش خدا را شاد می کرد و زمین و اسمان و عرش را اباد می کرد

علی را از تمام غصه ها ازاد می کرد و

کران تا بی کران می برد عطر مهربانی را

اما حیف از ان بانو

اری جلوه های بی شماری از خدا را اشکارا هیجده این زمین

مهمان او بوده و عالم کهکشان در کهکشان حیران او بوده

این منظومه شمسی بلا گردان او بوده

زمان مقداری از دشواری ان چند روز اخر و تکراری اش گریان او بوده

شفا در حسرت درمان او بوده

خدا بی تاب ان دستان بی جان و خسته و لرزان او بوده

تا بوده همین بوده

همان که هیبتش دست خدا در استین بوده

پس از او سال ها خانه نشین بوده

و از بانوی خانه شرمگین بوده

برای تک تک ان زخم ها و درد ها و بی قراری ها

اما حیف از ان خون پاکی که …

حیف از ان خون پاکی که وجودش در رگ خون خدا خون خدا را با نسب می کرد و

زینب دخترش را خون مادر زینت شاه عرب می کرد

ان خون نسل ها را تا قیامت به سیادت منتصب می کرد

از هرم حریم ان خورشید تب می کرد

پیغمبر به ان عرض ادب می کرد

ان خونی که روزی در میان شعله ها ردی از ان بر روی یک دیوار می جوشید

رد سرخ دیگر روی خاک کوچه جاری می شد و

در لابه لای رد پا ها راه وا می کرد و

دنبال علی میرفت

اری حیف …

این شب ها خدا هم ناله درد

مرتضی در خانه اش بیمار هجده ساله درد

بر تنش پیراهنی با نقش لاله دارد

قد خمیده چادرش را با همان حال روی صورت کشیده

درد این خون سرفه های سرخ امانش را بریده

حرمت موی سپیدش چند روزی می شود که بر همه واجب شده

در مدینه بین کل پیرزن ها

حرف بانوی علی ابن ابی طالب شده

درد ها بر جان او غالب شده

برده توانش عمق زخم و در هایش میرسد تا استخوانش

دگر هر شب علی بهر تسلی دلش در پیش چشمش کودکانش را نوازش می کند

تا او کمی ارام باشد

اری بیشتر در پیش چشم محتضر باید به طفلانش محبت کرد

تا دلواپسی را کم کند از درد جان دادن

خدا یا روزی اما بین گودالی

تن در خاک و خون و رفته از حالی

صدای ضجه ها و گریه های کودکان را می شنید

او از میان خیمه ها

در بین گودال و در ان حالت خودش میدید

لشکر میرود با نیت غارت

به سوی خیمه های بی پناه و میکشید از سینه اه و

در میان قتلگاهش ناله ها میزد حسین و

از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین و

دست و پا میزد حسین و

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

دانلود نوحه جدید / جدید ترین متن نوحه و متن مداحی تمام مداحان از سایت مهجه

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

سایت مهجه |  www.Mohjat.net

@Mohjat_net
#Mohjat

مطالعه بیشتر