مثل سیبی که از عدن برسد * حاج محمود کریمی

بازدید: 3771 بازدید

مثل سیبی که از عدن برسد

یا نسیمی که از چمن برسد

گوهری تابناک امده است

چون عقیقی که از یمن برسد

و برای عقیقه اش باید

گله اهویی از ختن برسد

مرتضی سفره دار بود اما

صبر کردست تا حسن برسد

ارزو می کنم فقیر شوم

تا که چیزی از او به من برسد

دست و دل باز افرینش اوست

چارمین راز افرینش اوست

روح در پیکر مطاف امد

کعبه سر مست در طواف امد

باز هم مستجار باز شد و

رعشه بر جان ان شکاف امد

صف کشیدند پشت بیت النور

یوسف این بار با کلاف امد

پای گهواره مریم عذرا

با مسیحش به اعتکاف امد

ظاهرا حا و سین و نون امد

باطنا عین و شین و قاف امد

دامن فاطمه معطر شد

مادر هست و نیست مادر شد

جلوه گر کرده لا یزالی را

شدنی کرده هر محالی را

هر قدم رنجه اش به هر جایی

سبز کردست ان حوالی را

یک به حق الحسن کند کار

صد ابوحمزه ثمالی را

او تمام و کمال می داند

حرف این دست های خالی را

عالمی زیر دین دارد او

عاشقی چون حسین دارد او

لیلی جان عشق اندیش است

هر چه که گفته اند از ان بیش است

از رخش روز پرده برداری

مثل روز معاد در پیش است

کل کروبیان حسین کیش اند

و حسین افتاب این کیش است

تک و تنهاست مثل ذات خدا

خویش در استانه خویش است

تکه سنگیست مضجع حرمش

شاه عالم چقدر درویش است

سجده کردم به پیشگاه بقیقع

عشق درویش خانقاه بقیع

سینه ای بی قرار دارم من

سر مشتاق دار دارم من

انا مجنون اهل بیت علی

در جنون پشتکار دارم من

کربلایی مدینه ای نجفی

دلی از این تبار دارم من

حسرت دست توست بر جانم

رگی از ذوالفقار دارم من

ای بالا بلند ال عبا

با عبای تو کار دارم من

حال من بین این قوافی نیست

هر چه گفتم از عشق کافی نیست

این جنون لحظه هاش مقتنم است

عشق دیوانه وار محترم است

از روایات می شود فهمید

هر چقدر عاشقیم باز کم است

جای دارد دهن به شکرانه

سر به این سایه ای که بر سرم است

او کریم است بین ال الله

پیش جمعی که کارشان کرم است

خوده او در بقیع بی حرم و

قاسم او مدافع حرم است

عادتش از قدیم احسان است

کار ها با کریم اسان است

پشت این در بزرگمان کردند

پای منبر بزرگمان کردند

خانه زادان حیدر ابادیم

مثل قنبر بزرگمان کردند

همه با شهد مهر حیدر در

شیر مادر بزرگمان کردند

نیمی از عشق ها مجازی و با

نیم دیگر بزرگمان کردند

والدینی حسینی و حسنی

این دو گوهر بزرگمان کردند

جد و اباد من فدای حسن

پدر و مادرم گدای حسن

فهم از شان تو جدا مانده

چند گام از تو تا خدا مانده

نیمه ماه امدی ببری

هر که را بین راه جا مانده

تا ابد در دل حسینی ها

یادگار از تو این ندا مانده

نیست روزی شبیه روز حسین

زینبیم روز کربلا مانده

بعد این تشت و پاره های جگر

تن عریان و بوریا مانده

نگران حسین هستی تو

روضه خوان حسین هستی تو

شاعر: محمد صمیمی

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net