مران یک دم ساربان اشتر (سید جواد ذاکر) ۱۳۸۱ + متن شعر

نویسنده:
بازدید: 1439 بازدید
سید جواد ذاکر

مران یک دم ساربان اشتر ناقه زینب مانده اندر گل

بده ظا لم مهلتی آخر زان که دارم من عقده ها بر دل

مران ناقه تا که بنشینم بر سر نعش شاه مظلومان

مران ناقه زان که دارم من از جفای چرخ و ناله و افغان

مران ناقه تا که گویم من درد دل با این پیکر عریان

بیا ای مرگ تا شوم راحت زان به مرگ خود گشته ام مایل

بده مهلت تا بمانم من در کنار این پیکر بی سر

از آن ترسم ساربان امشب آید برد دستش از پیکر

ندارد چون طاقت دیدن مادرم زهرا باب من حیدر

در این صحرا ای شتربانا ماندنم آسان رفتنم مشکل

شتربانا بی کفن باشد این تن مجروح اندرین صحرا

مرا نبود معجری دیگر تا کفن سازم جسم این شه را

ندارد چون سایه ای بر سر غیر خاشاک و جز طف گرما

خدای من کن تو آگاهم کشتی جانم کی رسد ساحل

شتر بانان رحم بنمایید بر دل لیلا بر منه مضطر

که دارد او در دل بسیار بر سر نعش اکبر

چه سازم با مادر پیرش می کند هر دلم خاک غم بر سر

همی دارد آرزو در دل تا که بر بندد اکبرش محمل

 

دانلود فایل صوتی از اینجا

 

www.mohjat.net

متن کامل