مردی میان خاک و خون * حاج محمود کریمی

بازدید: 678 بازدید

مردی میان خاک و خون مشکی پر از خالی

این خواب تکراری دمادم کرده بی تابت

وقتی تمام کربلا را دیده ای بانو

در بوسه های آسمان بر دست مهتابت

وقت زبان واکردن عباس در گوشش

گفتی  حسین فاطمه آنجاست میبینی

مولا صدایش کن همیشه نه برادر نه

آخر کنارش حضرت زهراست میبینی

زیبا نشانش داده ای از خود گذشتن را

عشق وادب میبارد از طرز قدم هایش

در کوچه تاریخ هم پیداست تا آخر

بوده همیشه رد پایش بعد مولایش

گاهی تأمل کن کمی در گردش دستاس

تا حس کنی امداد یک دست خدایی را

عطری شبیه عطر زهرا دارد این خانه

آری تماشا کن حضوری ماورایی را

من شک ندارم روزگاری تازه میفهمی

می آمده در هر قدم او پا به پای تو

تو مادری کردی برای بچه های او

او مادری کرده برای بچه های تو

با فاطمه هم نامی و این حکمتی دارد

هر چند از روی ادب ام البنین باشی

در کوفه مسمار و در و دیوار بسیار است

باید برای مرتضی زهرا ترین باشی

این آسمان بی کران مهتاب میخواهد

باید بسازی پهلوان کربلایت  را

روزی تمام کهکشان بوی تو میگیرد

از بس حسینی کرده ای عباس هایت را

 

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

جدید ترین متن نوحه و متن مداحی از تمام مداحان در وب سایت مهجه

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

سایت مهجه |  www.Mohjat.net

@Mohjat_net
#Mohjat

مطالعه بیشتر