من اون چشمی که تو روضه نمیباره * حسین سیب سرخی

بازدید: 4868 بازدید

من اون چشمی که تو روضه نمیباره نمیخوامش

زبونی که اسمت رونمیاره نمیخوامش

من اون دستی که واسه تو نزد سینه نمیخوامش

رفیقی مه توی روضه نمیشینه نمیخوامش

یه عمریه که مدیون همین چشم ترم هستم

با هر کس که حسینیه به زیر یک علم هستم

همین اشکامون سلاح ما شد

حسینیه ها پناه ما شد

ابا عبدالله

****

اگه تنهام تو این دنیا خدا رو شکر تو رو دارم

همه دار و ندارنم رو به لطف تو بدهکارم

شده اشک چشام جاری شده گریه به تو کارم

می دونم که دوسم داری منم آقا دوست دارم

چی می خوام من از این بهتر منم نوکر تو آقامی

من و تنها نمی زاری قیامت هم تو باهامی

آقا اسم تو چقد شیرینه

برای درد و غمم تسکینه

ابا عبدالله

****

چقد خوبه من و واسه خودت آقا سوا کردی

می دونم که بدم اما برای من دعا کردی

به عشق تو میشم راهی  میام سوی حسینیه

باذن مادرت زهرا میام توی حسینیه

میام بازم توی هیأت دلم شوقه حرم داره

برات کربلای من تو دستای علمداره

غلامت آقا چقد خوشبخته

جدایی از تو برامون سخته

***

دودمه  

باید او بر سر این خاک قدم بگذارد

عمه سادات است

پا به زانوی علمدار حرم بگذارد

عمه سادات است

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر