من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم * حسین سیب سرخی

بازدید: 891 بازدید

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم

آینه بودم و از غربت تو تار شدم

روز اول که دلم از غم تو خلق شده

با تو همسایه ی دیوار به دیوار شدم

مست بودم ز شعاع نگهت ای خورشید

به ز کم نوری چشمان تو هوشیار شدم

دل سنگ آب شد از غربت یک لحظه ی تو

روزهای خوشی ام رفت و عزادار شدم

من که پای نظرت هستی خود را دادم

هرچه را هم بدهم باز بدهکار شدم

نیتم بود که شرمنده ی زینب نشوی

تازه فهمیده ام یار که انگار شدم

من که عمری به سر چشم ترت جایم بود

خواب دیدم که تو رفتی و دگر خار شدم

مانده ام بی کس و تنها همه هستم به فدات

اگر از داغ تو من نیز شکستم به فدات

روح سرگشته ی من غمزده ی ماتم توست

دل صدپاره ی من هست حسین پرپر تو

جان زهرا بپذیر این دو کفن پوشِ را

طفل هایم به فدای علیِ اکبر تو

دو گل آورده ام اینجا سر بازار غمت

تا نبینند به سر نیزه سر اصغر تو

در بساطم بجز این دو پسرم هیچ نبود

شرمگینم که ندارد بجز این خواهر تو

دست رد بر جگر سوخته ی من نزنی

من که بودم عوض مادر تو مادر تو

از سرم آب گذشته است چنین می گویم

رمقی نیست ز داغ تو بر این زانوی تو

دانلود فایل صوتی از اینجا

.
متن مداحی
های ۱۴۰۰ از سایت مهجه
شب چهارم محرم ۱۴۰۰ حاج حسین سیب سرخی
آرشیو متن اشعار محرم ۱۴۰۰ »» کلیک کنید
اشتباهات تایپی متن مداحی را اطلاع بدید
.

www.instagram.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
www.aparat.com/mohjat
www.Mohjat.net
.

مطالعه بیشتر