من غم و مِهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم
بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسینی
سبقت از مُشک و گلاب و نافه و عنبر گرفتم
عالم ذر ذره ای از خاک پای حضرتش را
از برای افتخار از حضرت داور گرفتم
بر در دروازه ساعات یک ساعت نشستم
تا سراغ حضرتش از زینب مضطر گرفتم
زینبی دیدم چه زینب کاش مداحش بمیرد
من ز آه آتشینش پای تا سر در گرفتم
سر شکستم دل پر از خون دیده خون آلود اما
حالتی دیدم که بر خود حالتی دیگر گرفتم
اُم لیلا رعشه بر اندام دیدم اوفتاده
گفت من این رعشه از داغ علی اکبر گرفتم
ناگَه از بالای نی فرموده شاه تشنه کامان
سر به راه دوست دادم زندگی از سر گرفتم
اکبرم کشتند و عون و جعفر و عباس و قاسم
تا خودم از تشنگی آب از دَم خنجر گرفتم
گفت ساعی زین مصیبت از در دربار جانان
خط آزادی برای اکبر و اصغر گرفتم
شاعر: مرشد چلویی (ساعی)
حاج سید مجید بنی فاطمه / شب اول ماه صفر 1398
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست