میروم بی ‌قرار و بی پروا * سید مهدی میرداماد

بازدید: 931 بازدید

می روم بی ‌قرار و بی پروا

می ‌روم لا افارق عمی

می ‌روم که دلم شده دریا

می ‌روم لا افارق عمی

می‌ روم عاقبت به خیر شوم

همدم قاسم و زهیر شوم

واپسین لحظه های عاشورا

می ‌روم لا افارق عمی

هر دلی در خروش می ‌آید

غیرت من به جوش می ‌آید

قد و بالام کوچک است اما

می ‌روم لا افارق عمی

بعد عباس و قاسم و اکبر

آه دیگر پس از علی اصغر

بی فروغ است پیش من دنیا

می ‌روم لا افارق عمی

صبر کردن دگر حرام شده

آه حجت به من تمام شده

بشنوید این صدای قلبم را

می ‌روم لا افارق عمی

هر طرف تیر و نیزه و دشنه

همه لشکر به خون او تشنه

مانده تنها عموی من تنها

می ‌روم لا افارق عمی

منم و بغض ناگزیری که

منم و لحظه خطیری که

چشم دارد به دست من بابا

می ‌روم لا افارق عمی

می ‌دهم من تمام هستم را

سپرش می ‌کنم دو دستم را

در رگم خون مادرم زهرا

می ‌روم لا افارق عمی

بین طوفان نیزه و خنجر

می ‌روم تا شوم چنان اکبر

اربا اربا مقطع الاعضا

می ‌روم لا افارق عمی

شاعر: یوسف رحیمی

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر