نه دستی مانده تا گیسوی زینب را زنم شانه * سید مجید بنی فاطمه

بازدید: 834 بازدید

نه دستی مانده تا گیسوی زینب را زنم شانه

نه پایی تا برای گریه گیرم راه صحرا را

ببر ای دست سالم دست مجروح مرا بالا

که از صورت بگیرم قطره قطره اشک مولا را

اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانه ما را

بیا ای مرگ یاری کن من افتاده از پا را

نه دستی مانده تا گیسوی زینب را زنم شانه

نه پایی تا برای گریه گیرم راه صحرا را

ز تو ای دست ، ممنونم که بر یاری دست حق

گرفتی از غلاف تیغ قنفذ اجر زهرا را

علی تنها ، همه دشمن ، تو بشکسته ، من افتاده

خدا را ، پس که یاری کن آن یار تنها را ؟

من از بهر علی گریان علی از بهر من گریان

به نوبت زینب غمدیده دلداری دهد ما را

ببر ای دست سالم دست مجروح مرا بالا

که از صورت بگیرم قطره قطره اشک مولا را

اجل را دور سر گردانده ام تا بر علی گریم

و گرنه پشت آن در گفته بودم ترک دنیا را

سیه پوش آمده از دود آتش خانه زهرا

چه خوش کردند همدردی عزاداران طاها را

عدو سیلی زده و پهلو شکست و من در آن حالت

گهی دیدم به پهلو گه به صورت دست بابا را

سراپا دردم و لب بستم و خاموشم از گفتن

مگر گاهی که دور از چشم زینب بینم اسما را

چو وقف ماست نظم و ناله و فریاد جان سوزش

به محشر دست گیرم (میثم) افتاده از پا را

 شاعر : استاد سازگار

 

 

کانال تلگرام سایت مهجه

? اخبار، اشعار و محصولات مهجه را در کانال تلگرام دریافت کنید

? اشعار کامل محرم ۱۳۹۷ مداحان رو از اینجا دانلود کنید

? www.mohjat.net

? @mohjat_net

مطالعه بیشتر