نیمه ای میگذرد از شب و سرگردانم * حاج محمود کریمی

بازدید: 1062 بازدید

نیمه ای میگذرد از شب و سرگردانم چشمم احیا دارد

خانه ای نیست پناهم دهد و حیرانم کوفه غمها دارد

شرمگینم که تو را خوانده ام اینجا برسی

وای از آن روز که با دختر زهرا برسی

تک و تنها برسی

چه تماشا دارد

نخل این شهر همه نیزه خون ریز شده

وقت پاییز شده

حرمله گفته که تیرش چقدر تیز شده

سر دعوا دارد

وای از آن روز که از بام سرت میسوزد

بر سر نیزه کنارت پسرت میسوزد

جگرت میسوزد

تا که خاکی نشده معجر زینب برگرد

تا نخورده است به قاسم سُم مرکب برگرد

تا تن اکبرت از زخم ز هم وا نشده

پشت خیمه بدن طفل تو پیدا نشده

تا که مشک و علم و خود و علمداری هست

آبرو داری هست

بعد عباس و غم و کوچه و بازاری هست

کوفه سودا دارد

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.