هم نا ندارم هم بس که دنبالت دویدم پا ندارم
با این همه زخم دست کمی از مادرت زهرا ندارم
تنها نشستم حتی به قول دختران بابا ندارم
داری میایی باید که چادر سر کنم اما ندارم
شرمنده بابا غیر از خرابه من برایت جا ندارم
یا عمه یا تو یا آرزوی مرگ دارم یا ندارم
اما دلت قرص یک لحظه هم ترس از حرامی ها ندارم
دیدی خمیدم اینقدر سیلی زد که جایی را ندیدم
بعد از تو بابا با دامن آتش گرفته می دویدم
من مثل عمه وقتی که قاتل می برید و می بریدم
با خنده می گفت با دست خود از پشت سر سر را بریدم
جای تو خالی با حرمله با شمر چه زجری کشیدم
رنگین کمانم بازو کبود و روی زرد و مو سفیدم
کنج خرابه خوابیده بودم با لگد از جا پریدم
بازار شام و حرف کنیزی و نمی گویم چه دیدم
قربان لبهات من پیر چوب خیزرانی یزیدم
آماده هستم عمه حلالم کن که دیگر سر رسیدم
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.