گرچه از دور از آن فاصله ها زد بد زد * حسین سیب سرخی

بازدید: 1056 بازدید

گرچه از دور از آن فاصله ها زد بد زد

اتش انگار که بر کرب و بلا زد بد زد

چقدر هست مگر بچه سه جایش برود

وای من بر سه هدف او به سه جا زد بد زد

اصلا این بار کمان دار چه با زور کشید

به سه شعبه همه حنجره را زد بد زد

دست و پا داشت که میزد رویش انداخت عبا

اخرین بار نفس زیر عبا زد بد زد

اولین بار که چشمش به ربابش افتاد

اندکی حرف نزد بعد صدا زد بد زد

برد در بین عبا تا که نبیند چه شده

مادرش گفت بگو تیر کجا زد بد زد

گرچه بر چشم ابالفضل همین تیر نشست

بد تر از چشم عمو بود که تا زد بد زد

پشت خیمه به سر قبر حرامی امد

نیزه برداشت و مانند عصا زد بد زد

طفل را از وسط خاک کشیدند به نی

بچه را باز نوک نیزه که جا زد بد زد

نیزه دارش ز سر نیزه سرش را انداخت

سر که افتاد زمین ضربه پا زد بد زد

ره گذر های دم کوچه بهم میگفتد

حرمله تیر به این بچه چرا زد بد زد

سال ها بود همین جمله فقط کار رباب

نا نجیب ان همه لبخند به ما زد بد زد

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر