گر مصیبت اعظم است اغراق میخواهد * حاج محمود کریمی

بازدید: 631 بازدید

گر مصیبت اعظم است اغراق میخواهد چه کار

با تصور میکشد مصداق میخواهد چه کار

گیرم امد ابری از فصل کبودی بر رخش

ذات خورشید است او اشراق می خواهد چه کار

از دویدن های پی در پی میان سلسله

او خود افتاد از نفس شلاق میخواهد چه کار

غنچه ای که با نسیمی ساقه اش خم میشود

ضربه های بی هوای ساق میخواهد چه کار

شوق سوغاتی ندارم ای پدر زحمت نکش

موی از دم سوخته سنجاق میخواهد چه کار

****

دریای بی انتهاییست پیمانه کوچک من

کوهیست با یک فلک صبر بر شانه کوچک من

از زلف خود گسترم فرش وز اشک شویم زمین را

چون میهمان بزرگیست در خانه کوچک من

باید که در این دل شب بر ماه گردون کنم ناز

که امشب شده بزم خورشید کاشانه کوچک من

دیشب به رویا شنیدم میگفت باب شهیدم

فردا تویی میهمانم ریحانه کوچک من

****

بعد تو عمم پدر جان زد گره محکمی به معجر من

علتش را سوال کردم گفت دشمنت بی حیاست دختر من

اینقدر دستت را نکش بر لثه هایم

شیریست دندانم دوباره در می آید

 

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر