یه رفیق دارم که نامش حسینه
خوش آن دل که دلارامش حسینه
از آن روزی که نامش را شنیدم
بلای عشق او با جان خریدم
دل من راهی دریای عشقه
وجودم آهوی صحرای عشقه
دل دیوونه خاطر خواه او شد
اسیر زلف روی ماه او شد
قیامت جز حسین مولا ندارد
شفاعت بی حسین معنا ندارد
خوش ان صیدی که صیادش حسینه
به دام افتاده فریادش حسینه
نمیدونم چه در پیمونه کرده
که مرا سرمست دیوونه کرده
دلارامی که ما را نور عین است
حسین است و حسین است و حسین است
بدین علت تماشایست و محشر
علم دست علمدار حسین است
دل ما وحشی آروم نمیشه
تا حسین و نبینه آروم نمیشه
اگه پیش خدا باشم همیشه
دل من بی حسین راضی نمیشه
دلدار زینب یا حسین
غمخوار زینب یا حسین
ای تشنه لب عشق زینب
www.mohjat.net