ای وای از اضطراب
میدیدم این روزو هر شب توی خواب
که شده موهات از خون تو خضاب
ای وای از اضطراب
ای وای از دلهره
همه تیرا داره یک جا میخوره
میبینی اطرافم نامحرم پره
ای وای از دلهره
گریه هامو شنید
اما با لگد زد تو سینم از راه رسید
نیزه ای زد تو پهلوت بیرون کشید
گریه هامو شنید
خون میره از گلوت
خواستی پاشی اما ایستاد روبروت
با سپر به تنت می کوبیدن
به اشکات می خندیدن
من چند بار رو زدم
زینبم به شمر قَدّار رو زدم
به سنان پستِ بی عار رو زدم
من چند بار رو زدم
می کردم التماس
که نشه از جسم تو غارت لباس
به خدا این خولی خیلی بی حیاست
می کردم التماس
نکش هی رو گلوش محکم خنجر
میبینه چشای خیسه مادر
نزن هی با عصا توی سینش
پاتو نذار روی سینش
.
شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ حاج محمدرضا بذری
آرشیو متن اشعار محرم ۱۴۰۰ »» اینجا کلیک کنید
.
کــتاب مــداحی جدید »» اینجا کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن شعر را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار با درج لینک مجاز است
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت ما نیست!!
مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjat.net
.