بی زره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زره اش پیروهن است
دست خطی حسنی داشت که ثابت می کرد
سیزده سال به دنبال حسینی شدن است
جان سر دست گرفت و به دل میدان برد
خواست با عشق بگوید که عمو جانِ من است
بند نعلین اگر پاره شود باکی نیست
داغیِ خاک برایش همه مثل چَمَن است
ناگهان از همه سو نعره کشیدند که آی
تیرها پر بگشایید که او هم حسن است
نه فرات و نه زمین هیچ کسی درک نکرد
راز این تشنه که آماده دریا شدن است
مثل زنبور بر او تیر فرو میریزد
هرکه را این همه کندوی عسل در دهن است
مشتری های فراوان فراوان دارد
هرکسی نقره طلا هرکه عقیق یمن است
شاعر: ایوب پرند آور
.
شب ششم محرم ۱۴۰۰ حاج امیر کرمانشاهی
آرشیو متن اشعار محرم ۱۴۰۰ »» کلیک کنید
.
کــتاب مــداحی جدید »» کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن شعر را اطلاع دهید
اشعار جهت استفاده مادحین منتشر میشود
مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
صفحات مهجه در فضای مجازی. لطفا فالو کنید
www.instagram.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
www.aparat.com/mohjat
www.Mohjat.net
.