گفتم به خود یا که خبر از ما نداری
یا که خیال دیدن ما را نداری
حالا که از راه آمدی فهمیده ام که
هر شب تو میخواهی بیایی پا نداری
دور از من و عمه کجاها رفته ای که
یک جای سالم در سرت حتی نداری
حتی پر از زخم و جراحت هم که باشی
زیباترین بابای دنیا تا نداری
حالا که اینجایی بخواب ارام ای سر
امشب که درد خیزران ها را نداری
با دختر تو دختران شما قهرند
با طعنه میگویند تو بابا نداری
بعد از تو باید سوخت در حرم یتیمی
بعد از تو باید ساخت بابا با نداری
من را به همراهت ببر تا که بفهمم
تو دوست داری دخترت را یا نداری
.
شب جمعه شب زیارتی امام حسین
متن روضه حضرت رقیه
کـتاب مـداحی تخفیف ویژه » مـشاهده
دانـلود کتاب مداحی رایـگان » مـشاهده
گـلچین شـعر و صـوت هـا » مـشاهده
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.