سالمو میگذرونم تا برسه شب قدر ” وحید شکری ” شعر کامل

تا مشکتو تو آب زدی موجای دریا شد آروم تا رو به ساحل اومدی بغضی نشست توی گلوم همون دم بود غربت…

بابایی ببین که دست و پام و بسته زجر بابایی ببین خسته شدم از دست زجر بابایی سنان معجرم و دزدید و…

خبر اومد تو خیمه مشک عمو دریده از شرم روی اصغر رنگ رباب پریده تو خیمه ها بجز تب چاره کسی نداره…

با یاد یاس و لاله دارم یه دنیا ناله بزرگی کن نگیر ازم سراغی از سه ساله از کجا بگم بی کسیام…

ابن مرجانه سرگردان میشود با خطبه ی زینب طوفان میشود روی منبر تا میگوید اسکتوا دشمن در لاک خود پنهان میشود میدان…

دیوونه وار اومدم امشب پی یار اومدم امشب شغل من گداییِ والله پی کار اومدم امشب غَرَض از مزاحمت اینه که بگم…

در عشق به تو کار جنون کار خداییست هر کس که بُود عاشق دلداده فداییست تنهایی کجا بزم عزا داری جانا گر…

ای عشق شور انگیز ای شور اتش خیز مجنون مجنونم مستونه میخونم من با تو ارومم بی تو سرگردونم امشب که شب…

عجب سروی عجب ماهی عجب یاقوت و مرجانی عجب جسمی عجب عقلی عجب عشقی عجب جانی عجب ماه بلندی تو که گردون…

يوسف اگر هست خريدار توست نرخي اگر هست به بازار توست بردن دل از همه ي اهل بيت كار كسي نيست فقط…