لذت نوکریم به همینه ” وحید شکری ” شعر کامل

شکر خدا که لطف تو دست مرا گرفت مهرت میان این دل ویرانه جا گرفت امروز نه که روز الست و بربکم…

سر راهت نشستم با دنیای گناهم تو همراهی ولی من رفیق نیمه راهم رسیدم دلشکسته به امید نگاهی منو میبخشی امشب الهی…

بابا تو برگشتی یا من خوابم امشب که شام غصه ها سر شد بعد از گذشتن از چهل منزل ویرونه ی ما…

سکوت عین سکوت است بی همانند است که پیشوند ندارد بدون پسوند است زبان رسمی اهل طریقت است سکوت سکوت حرف کمی…

لایمسه الا المطهرون جای هرکسی نیست تو روضه ها هرکسی که نیست اینجا لایق نوکری برا شاه کربلا باید پاک باشه ریشتو…

تا سحر امشب چشم انتظارم تا بیایی ای دار و ندارم ای سر بیا سامان من شو جان من مهمان من شو…

سید رضا نریمانی
شهادت حضرت زهرا اول ۱۴۰۳

رو خاک داغ صحرایی لب تشنه اما دریایی مظلومی آقا مظلومی تنهایی آقا تنهایی اِجتَمَعَ الناس خورشید و جلو چش ماه زدند…

من که غلام تو و اجدادتم خونه خراب تو و آبادتم مؤذن کرب و بلا همیشه الله اکبر اذون یادتم انگاری که…

 جهان در انزوای بی‌کسی بود سکوت و داد و بیدادش برابر همیشه محضر قاضی اجبار میان روز و شب، شب حکم آخر…