تو خوابم این شبها مسافر (مجید بنی فاطمه) ۱۳۹۱ + متن شعر

آه از اقبال هرشب تنها بوی پیرهن خونیِ تو منو میبره سمت گودال هرشب صدبار تو رو میکشنت جلو چشمای خیسم میرم…

پیچیده تو صحرا عجب بوی سیبی با گریه میخونم امون از غریبی ای وای قسم به اون شکسته سینه بیا بریم حسین…

تو بستر افتادم حسین مثه تو با سر افتادم حسین دارم میمیرم اما یاد اون نیزه و حنجر افتادم حسین منتظرم بیای…

کفن پوشان تو شدن دو تا دست گلهای من تو دستاشون شمشیر و میمیرن واست جای من فدای سر و جان حسین…

ای ساربان آهسته ران تا از قفای کاروان گوید حسین من اذان بی قافله سالارم شمر است جلو دارم یک آرزو دارد…

به عنایت مولا یه روزی از این روزا حرم بنا میشه کنار حرم رسول الله گنبد رو علم میکنیم این خاکو حرم…

بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست السلام ای سرزمین کربلا السلام ای منزل و ماوای ما…

متن شعر روزگار دلم به سامان نیست مناجات با امام زمان روزگار دلم به سامان نیست من کویرم خبر ز باران نیست…

کدوم ارباب اینقده نوکر داره کدوم اقا اینقده حاجت میده کدوم عشقی مثل عشقت شیرینه کدوم صحنی اینقده زائر دیده منم عبد…

اولین اسمی که اومد رو لبم قبل بابا گفتنم اسم تو بود اولین اشکی که اومد تو چشام واسه زخمی بودنه جسم…