چادر خاکی هیزم سوخته نماهنگ صدای سوخته حاج مهدی رعنایی

در پی حفظ حریم خویشتن مرد باید پشت در آید نه زن هیچ دانی دختر خیر البشر از چه جای حیدر آمد…

بشنو از نی چون حکایت میکند و از جدایی ها شکایت میکند که از نیستان تا مرا بُبریده اند از نفیرم مرد…

این بادیه را از شوق شما دویده پیش از خوده من قلبم به حرم رسیده با اذن امامِ هشتم با لطف کریمه…

تنها افتخار من اینه مست باده ی ابالفضلم یا ام البنین مدد مادر من دلداده ی ابالفضلم جان اون لحظه که گردوندی…

تلخ این بود حرامی به خوش می بالید تلخ تر اینکه به اشک حسنش میخندید با تمسخر نظرش سوی حسن تا افتاد…

با تو دل من سامون داره چشمای ترم بارون داره بی تو دل من داغون میشه از دوری تو ویرون میشه چی…

من با آدما حالم فرق میکنه آرزو و خیالم فرق میکنه باب ام بنین هفت سین میچینم چون که تحویل سالم فرق…

بیا علم بزن بیا خودت تو قلب سینه زن حرم بزن بیا علم بزن بیا یه لحظه هم تو روضمون قدم بزن…

به دلم برات شده بابام میاد امشب مثه یه کبوترم پر میزنم امشب  گفته بابام که بهت سر میزنم امشب دیگه از…

دنیا شنود پیام ما را عالم نگرد مقام ما را بخشید خدای حی منان در عید علی تمام ما را ای کعبه…