اسیری درمونش صبره غریبی چاره داره
ولی این دل دیگه تابه غم دوری نداره
غم عشقت بیابون پرورم کرد
هوای وصل بی بال و پرم کرد
به ما گفتی صبوری کن صبوری
صبوری چه خاکی به سرم کرد
ازم نپرس چی اومده سرم نپرس
از دورِ قتلگاه بگو دورو بر حرم نپرس
ازم نپرس رقیه معجرش چی شد
طفلی که زیر سُم اسب
جامونده پیکرش چی شد
وای وای از این غریبی
وای وای بیا حبیبی
****
نمیره یادم اون لحظه
که زیر دِشنه بودی
سرت رو می بُرید از تن
بمیرم تشنه بودی
اگر کشتند چرا آبت ندادن
چرا زان دُرَ نایابت ندادن
تو این محل آی نه تنها تو
که تنها قطره آبی
به طفل نازو بی تابت ندادن
تو این محل پیچیده قصه ی رباب
نمیره زیر سایه و نگاه نمیکنه به آب
تو لااقل اونو یجوری اونو راضی کن
بگو برو تو خونه با
گهواره خالی بازی کن
وای وای از این غریبی
وای وای بیا حبیبی
****
ازت باز خیلی شرمنده رقیّت خسته جون داد
همون کنج خرابه با دو دست بسته جون داد
اخاه الشام اخاه الشام و الشام
چقدر سنگم زدن از کوچه از بام
ولی دردم از اون سنگ که اومد
به تو خوردو سر افتاد پیش پاهام
جلو چشام وقتی که تو سرت شکست
با چوبه ی محمل سر کبود خواهرت شکست
بزم حرام باز سر پر خونت شکست
با چوب خیزران داداش
صورت و دندونت شکست
وای وای از این غریبی
وای وای بیا حبیبی
.
شب شهادت حضرت زینب کربلایی جواد مقدم
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.