شد مسلم ابن عوسجه مردانه پیش صف در راه شاه تشنه لبان نقده جان به کف مصحف بر وصی نبی خوانده بارو…
داد اندر آن میان شه لب تشنه را سلام ترکی که بود سید سجاد را غلام از شاه خواست رخصت میدان کار…
عابس آن شیری که میلرزد ز بیمش دشمنش در هزیمت دشمن از ان بازوی مرد افکنش ان چنان سر مست و شیدا…
سلام ما به سعید ان چه نام خود مسعود که پیک نامه مسلم به نزد مولا بود به شهرت حنفی بود در…
سلام ما به زهیر و دلاوری هایش که بود شاهد عشق حسین و مولایش هر انچه خواست که سر پیچد از کمند…
از ان زمان که به میخانه ات مقام گزیدم دو چشم مست تو ساقی دوباره کرد شهیدم چو از تو جام گرفتم…
سلام باد به جون ان که روح والا داشت نشان عشق و ارادت به پنج مولا داشت شد از نگاه ابوذر مثه…
سلام باد به روح بریر ابن خضیر که دوست دار شبر بود و جان نثار شبیر شجاع و زاهد و ازاده سید…