دانلود بستهی متن اشعار مداحی حاج سیدرضا نریمانی ماه صفر ۱۴۰۳ همراه دانلود فایلهای صوتی به صورت یکجا در قالب فایل زیپ. مجموعهای بی نظیر از شعر و سبکهای اجرا شده. تایپ و انتشار اختصاصی از فروشگاه اینترنتی مهجه
کتاب مداحی دانلود کنید!
- شامل [۴۸] قطعه متن و صوت مداحی
- دستهبندیِ منظم و تفکیک شده
- روضه زمینه واحد شور
- اشعار در قالب فایل وُرد [WORD]
- قابل ویرایش؛ تغییر فونت و اندازه
- قابل اجرا در موبایل و کامپیوتر
- قابل چاپ روی کاغذ
- بستهی صوتی یکجا با فرمت MP3
برای دانلود روی دکمهی افزودن به سبد خرید کلیک کنید. مشاهدهی آموزش تصویری خرید و دانلود محصولات اینجا کلیک کنید.
برای اطلاع از جدیدترین تخفیفها و تازهترین محصولات در شبکههای اجتماعیِ زیر, مهجه را دنبال کنید.
eitaa.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
.
فهرست اشعار صفر ۱۴۰۳ نریمانی
بدون عشق حسین
عشق به من نمیاد
برخیز و پای عهد بمان
خیره شده چشم جهان
چه احتیاج به لطف کسی گدای حسن را
چرا که دیده به چشمان خود عطای حسن را
به هیچ کس نگو که خورده ام زمین
به هیچ کس نگو عزیزم آفرین
گریه کردی پسرم
من بمیرم تو دیگه مردی پسرم
صدای در دری که تو شعله سوخت
دری که یه میخو توی سینه دوخت
سخته ولی شیرینه
سختیش به دل میشینه
آغوش تو باز امام حسین
ای محرم راز امام حسین
اگر که منتظری از گناه صرف نظر کن
بیا به خاطرم از اشتباه صرف نظر کن
کوفه که شهر علی بود چنان کرد به من
وای از شام که بغض پدرم را دارند
چرا افتاده بین ما جدایی
نمیدونم کجای کربلایی
نگران بودی
کاش علمدارت بود در امان بودی
دل ما به درد بخور نیست
با بدا بشینی یه طور نیست
دنیا رو گشتم دنیا زیبا نیست
قطعا این دنیا پایان ما نیست
خواب دیدم که تنت رو زمین
نفس میزدی گلوتو برید
دلخوری نیست در این قافله از هیچکسی
به خدا من که ندارم گله از هیچکسی
همه شادند دخترت گریان
همه خوابند دخترت بیدار
نشناختمت هنوزم خودت بگو کدومی
نکنه روبرومی خودتی یا عمومی
گرچه هستم پست و بی مقدار تحویلم بگیر
خواهشی دارم بیا این بار تحویلم بگیر
کشید فاطمه آه و نی از نوا افتاد
شراره ای به دل پاک انبیا افتاد
خمیده خمیده رسیدم به تو
شکستم شکستم دم جسم تو
منو به کربلا برگردونم
من همون عاشق سرگردونم
من که برایت غیر دردسر ندارم
مثل بقیه چشم های تر ندارم
خورشید من آمدی شبانه
قدری بغلم کن عاشقانه
نکنه به زور برگشته
اونقده صداش زدم
خواب دیدم که تنت رو زمین
نفس میزدی گلوتو برید
خسته ام بسکه بین این صحرا
چکمه هایم خراب شد از بس
دوباره بازه دروازه ی عشق
نداره پایان اندازه ی عشق
یادت میاد میومدم رو شونت
همیشه بوسه میزدم به گونت
ریحانه رقیه حنانه رقیه
میگم از ته دل جانانه رقیه
بنویس اسم منو تو دفترت
قاطی اونا که دوسشون داری
بی سر و سامانم ای محبوب سامانم بده
تو سر و سامان به این حال پریشانم بده
مرا با یک نظر اهل نظر کن
مرا تا زنده ام اهل سحر کن
به مانند سر زلف پریشانت پریشانم
ز جا برخیز علمدارم ز جا برخیز ای جانم
علی رو حلال کن واسه زخم بازوت
علی رو حلال کن واسه درد پهلوت
بلندشو علمدار علم رو بلند کن
بازم پرچم این حرم رو بلند کن
جوونیمو پای غمت دادم رفت
غم دلم به پات که افتادم رفت
نگام کن بغلم نمیکنی تو لااقل صدام کن
چارده قرن بدون تو به ما سخت گذشت
از زمانی که تو رفتی به گدا سخت گذشت
بیابانی که خون بر قلب زینب شد همینجاست
همانجا که تن تو نامرتب شد همینجاست
عمامت رو غارت کردن
پیش چشمام دورت کردن
از تو یک عمر شنیدم و ندیدیم تو را
به وصالت نرسیدیم و ندیدیم تو را
منم زینبی که غریبیتو دیدم
توی نصفه روز از زمونه بریدم
یه تیکه عبا و یه تیکه عمامه
چی از تو گذاشتن بجز تکه جامه
من شدم مایه ی آزار ببخشید مرا
بدی من شده تکرار ببخشید مرا
نمیدانم چه کردم که به هجرانت دچارم من
میان میکده هستم ولی بی اختیارم من
به نام خدای جهان آفرین
خداوند آب روان آفرین
رو تنش پا نزارید کمتر اذیتش کنید
زود راحتش کنید
بیا اجازه بده میهمان تو باشم
تمام آرزویم هست از آن تو باشم
کشیدم از عذاب دوری ات چه دردسرهایی
گلاویزم ز هجرانت همیشه با خطرهایی
زائر اربعین سلام رفیق
آب قدری بنوش خسته شدی
آن شب که من از ناقه افتادمو غش کردم
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی
اصلا خبری از منِ بی حوصله داری
با اینکه خبر از دل این قافله داری
تا رفتم از حال
گوشواره خلخال گم کردم
وقتی دلم آشوبه دلگیره
بهونتو میگیره
صلی الله علیکِ رقیه بنت الحسین
بردی با کرامتت عالم رو به زیر دِین
ای که شد زنده به عشقت دل هر مرد و زنی
تو همان نفخه ی روحانی جان در بدنی
اشک هایش به مادرش رفته
سینه ی پر شراره ای دارد
راهمونو بست فکرشو نمیکردم
مادرم نشست فکرشو نمیکردم
دریا کنار درد من اندازه ای نیست
جز بی کسی دیگه ازم آوازه ای نیست
روزگار من با غم دلم سر شد
حال مادرم هر دقیقه بدتر شد
هیچکی نبود بگه این گل که پرپره
این زن که میزنید ناموس حیدره
خستم خالیه ببین دو تا دستم
دلمو به کرمت بستم
رسیدم از سفرو هرچه دیده ام حسن است
که اربعین همه اش هم حسین هم حسن است
اولوالامر الحسین امیر اربابی
نور عالم تابی نابی و نایابی
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان
مرا ببخش نمردم پس از محرمتان
آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته
درد دل باتو سخن ها بر زبانم ریخته
ساحت عرش غرق غم ها بود
جگری در حصار سم ها بود
افتاد انگار داره دست و پا میزنه
ای داد انگار داره مادرو صدا میزنه
موج پرچم تو
حالمو عوض میکنه
اونی که پهنه سفرش این شبا
گداشو میبینه
جز در پر خیر شما
همه درا بسته به روم