قربانیان ما که در حد وفورند هر یک زمینه ساز ایام ظهورند خدمتگذارانی که فانی فی الحسین اند آخر همه مهمان شاه…
غبار خستگی از تن تکاندی و رفتی قرار بود بمانی نماندی و رفتی چقدر واژه به تشییع پیکرت آمد به سوگ خویش…
سبکبال بر موجی از مه به قاف تماشا رسیدند به صبح تشرف به خورشید به دیدار فردا رسیدند از این حسرت روزمره…
رواق چشم جهان داغدار قامت توست به هر طرف که نظر میکنم حکایت توست دوباره قرعه ی خدمت به نام تو افتاد…
دست او در آسمان دست شهادت را گرفت بال در بال شهادت مزد خدمت را گرفت دیشب از هرجا خبر می آمد…
در مسیر اوج بال و پر نمی آید به ما جز کفن پیراهنی دیگر نمی آید به ما اوج ما معراج ما…
در ما قیامت کن قیامت سید ابراهیم ای صاحب جود و کرامت سید ابراهیم ما را خبر از خویش بی خود کرده…
خبر داری که با این دل دل عاشق چه ها کردی میان بهت اندوه فراوانت رها کردی اگر چه باورش سخت است…
خادم شاه خراسان مزد خدمت را گرفت وقتی از آقایش امضای شهادت را گرفت هرکسی عیدی گرفت از محضر شمس الشموس او…
تازه شد خبر خبر جدید شد چیست خادم الرضا شهید شد کوله بار بسته یار عازم است کیست این رفیق حاج قاسم…
تازه باران داشت بر گل های ایوان میچکید باز خون تازه در رگهای گلدان میدوید پنجره خوشحال بود از آسمان تازه اش…
پی خورشید شب تا صبح در سوز مه و باران به گریه تاختیم از غرب تا شرق ارسباران به گریه رد شدیم…