من عاشق حرمتم دیوونه ی کرمتم عمری پای علمتم یا حسین کربلا تموم آرزومه کربلا رویای ناتمومه کربلا عکس تو روبرومه کربلا…
من از رفیقای عراقیم یاد گرفتم که چجوری باز میشه با دست بی بی هر گره بزرگ و کوری دستِ فاطمه است…
مالک دلم همونه که آینه در آینه زهراست زندگیم رقیه ساداته برا اینه زندگی زیباست جون من چه قابلی داره به فداش…
قرار بود حسن برادرت شه قرار بود تو هم شاه کرم شی قرار بود تو کربلا بجنگی قرار بود علمدار حرم شی…
شایدم اگه اگر بپرسن این روزا هنوز دوسش داری شاید ازم بپرسن این روزا هنوز دوسش داری چی گرفتی از این سینه…
چیزی نشده خیالت راحت پاشو پسرم پاشو برگردیم نامردیا که یکی دوتا نیست ما که تا حالا تحمل کردیم ببین فقط خاکی…
هی برمیگردم چون بابا دل نگرونه از جسم تو چیزی رو خاکا جا بمونه چهل نفر اگه شدن قاتل مادر چهل قبیله…
نگو که این روزاست همون روزای آخر نذار بشه زمان بوسیدن حنجر بوی جدایی میبره زینبو از حال دلشوره میندازه منو اون…