هر آنچه غیر غمت را کنار باید زد شبانه روز دم از زلف یار باید زد هر آنچه هست به راه تو…
از خوشی های جهان درد و غمت ما را بس از زیادی عطای تو کَمَت ما را بس ما همه ریزه خور…
عمر ما به عشق ناب مرتضی سر شد عشق او نشانه پاکی مادر شد نبود امیر مومنین کسی دیگر این لقب فقط…
نام مرتضی بود به عرش حق زینت هرکه گفته ذکر او را گشته با عزت حضرت فاطمه من را انتخابم کرد زیر…
ما رو توی بازار شام می گردوندن دل ما رو با طعنه ها می سوزوندن روی خاکا ما رو کشوندن واویلتا کجایی…
دل را که بی گدار به دریا نمیزنند هر کس پدر نداشت که او را نمیزنند قلبی که زخم بی پدری را…
از دم دروازه معلوم است بد تا می کنند خیره سرهایی که زینب را تماشا می کنند گاه با شمشیر و نیزه…
با اسمت عالمو دیوونه کردی چقد دل می بره آوازه تو واست فرقی نداره خوب یا بد فدای لطف بی اندازه تو…