سقای دشت کربلا ابالفضل سقای دست از تن جدا ابالفضل برادرم آب آورم ابالفضل امیر خوب لشکرم ابالفضل چه سان به خیمه…
در کنار علقمه سروی ز پا افتاده است یا گلی از گلشن آل عبا افتاده است در فضای رزمگاه نینوا با شور…
اینکه بر سینه ی خود داغ برادر دارد نتواند که سر از سینه ی تو بردارد تیرها با همه قامت به تنت…
کربلا کوی شیون و شین بهر غم ای معراج حسین می آید بوی خون خدا از رواق بین الحرمین از نفس اهل…
ای عاشق بی قرار عباس وی حیدر آشکار عباس ای قبله عاشقان سرمست وی کعبه روزگار عباس ای وارث غیرت یدالله شیرافکن…
هوایی شد باز این دلم هوای عباس و حسین توی خیال پر میزنه دل توی بین الحرمین منی که در تاب و…