از ضرب تیغ زهرآلود افتاده شیر حق از پا فرق صفدر شده غرق خون تو بستر افتاده مولا این شبها آسمونا هم…
تو بستره نفسای آخره آخرین درد دلای حیدره تو زمزمه اش اسمشو میگه همش داره نجوا میکنه با فاطمش رسیدمو و نالتو…
ای که در سجده گاه افتادی با دلی پر از آه افتادی بین محراب و مسجد بابا غرق خون بی گناه افتادی…
علی جان شدی راحت از غصه و درد و غمهای دنیا وفایی نکرد این زمونه بهت بعد زهرا آقاجان شکستن غرورت رو…
بمیرم الهی برا غربتت شکسته شد آقا چقدر حرمتت بمیرم الهی که حتی برا نمازم ندادن یه کم فرصتت مولا مولا مولا…
حال و هوای کوفه دلگیره دست یتیما کاسه ی شیره دارن دعا بر روی لب کاشکی علی شفا بگیره اما طبیب میگه…