نه حرف میزنی خانوم نه حتی یه لبخندی من هر بار میام پیشت تو چشماتو میبندی از من رو نگیر محتاج نگاهته…
دارن در میکوبن به فکر آشوبن خدایا پس چرا مادر از سجاده جای بابا به سمت در راه افتاده ای وای خدایا…
دلی که بی قراره حالا دیگه یه عمره شده دلداده تو الان اینجا نبودم اگه نبود دعای سر سجاده تو من لیاقتم…
به غمت شب و روزم رو سر کردم پی تو همه دنیا رو میگردم میدونی چه شبا که خوابیدم مادر برا تو…
اینجا که عطراگین به بوی مشک و عود است این خانه گویا خانه یاس کبود است روزی دو مرغ عشق اینجا لانه…
گل پژمرده از بیداد مادر خزان آخر به بادت داد مادر خودم دیدم که بابا با گل اشک تو را در زیر…
اگر میخواستی سوزی در آتش حاصل ما را چرا با داغ زهرا آشنا کردی گل ما را اگر میخواستی خاکستر ما را…