وقتی همه جا شهره به عنوان تو باشیم باید که فقط ریزه خوره خان تو باشیم دامن نکش از دست گداهای گرفتار…
وقتی ندارم سرپناهی غیر از اینجا من دستم به دامانت نکش از دست من دامن شأنی برای خویش قائل نیستم من خُب…
همه محوند محو عزت ما از گِل اولیاست طینت ما کنج عزلت برای ما گنج است بَه چه سرمایه ایست عزلت ما…
هر وقت یادش میکنم باران می آید با بردن نامش به جسمم جان می آید هرکس که در روضه برایش گریه کرده…
هر زمان که داغ دیدم از جگر گفتم حسین هرچه غمها بیشتر شد بیشتر گفتم حسین وقت هر سردرد مادر یاد زینب…
نصیحت پدرم مانده است در گوشم که روز فقر شبش نان روضه نفروشم غم گرسنگی ات قوت غالب من شد همیشه در…
نامحرم آوردم دل و محرم گذشتم بر دل نوشتم دوستت دارم گذشتم عشق است و عاشق هرچه دارد نذر عشق است از…
مگر میشود گریه بسیار کرد مگر میشود دیده خونبار کرد مگر میشود صحبت از خار کرد مگر میشود نَقل بازار کرد ولی…
گدای سفره ی مردم شدم غلط کردم جدا شدم ز درت گم شدم غلط کردم مرا صدا زدی و رد شدم نفهمیدم…
عاشق که باشی وضع من را تازه میفهمی اینگونه سرگردان شدن را تازه میفهمی پروانه را از نیمه شب زیر نظر داری…
شیرین شود به بردن نام تو کام ما این یا حسین ماست عشق مدام ما تنها دو قطره اشک به یاد تو…
شب جمعه کنار شش گوشه دل من حالت عجیبی داشت میشنیدم صدای قلبم را چشم من حس بی شکیبی داشت حرمش از…