تن بى سر شده چون بی کس و بى یار شود بازى دست اراذل سر بازار شود ترسم این است بلایى که…
تا رسیدیم به اینجا به دلم بد آمد پسر فاطمه اینبار بیا برگردیم ترسم این است در این دشت مبدل سازند روز…
بس كه بر پای دلم حوصله زنجير شده طفلي از هول غم بي كسي ات پير شده نيزه بر پهلوي تو نيت…
آرامش قلب رباب شاید عمو بیاره آب لالا دل بی قرار مادرت شیری نداره مادرت به سینه ام ناخن نزن لالا غنچه…
دم احتضارم که چشم انتظارم بیا عشقم بیا عمرم بیا محبوب من تا تنهام میزارن کمک کن نترسم یه کم تربت بذار…
تشنه بودیم که باران نجف را دیدیم اشک بودیم که دامان نجف را دیدیم در نجف منقبت شاه خراسان گفتیم مشهدت آمده…