کنیزهات نشستند و مو پریشانند نگاه کن همه بچه هات گریانند نشسته ایم کنارت نگاه کن ما را بگو نمیروی و رو…
نمردم آخر سر تو رو رو نیزه دیدم پی تو روی خار دویدم چیا ز حرمله شنیدم رگاتو دیدم یه عده نابلد…
ببار اشک دیده که مهمون رسیده سلام ای پیکر خونی سلام سردار عشق تویی اون شهیدی که صبح سپیدی بگو این اشک…
کجا میری حبیبه بمون علی غریبه تنم میلرزه دلم تاب نداره خونه ای که دیگه مهتاب نداره فاطمه هم شبا از درد…
فی بیوت اذن الله بلا افتاده مردم شهر کمک مادر ما افتاده چوبه های دره خانه همه هیزم شده است شعله بر…
دختر فکر بکر من غنچه لب چو وا کند از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند طوطی طبع شوخ من گر…
ره از همه جا بسته ولی راه تو باز است عالم همه را بر در تو روی نیاز است دارم گله از…
تو مپندار که من غیر تو دلبر گیرم بی وفایی کنم و دلبر دیگر گیرم بعد صد سال اگر از سر قبرم…