رفتی ولی مادر نرفتی ز یادم هرشب سره خود را به پایت نهادم خدایا مادرم نوجوان بوده چرا قامت او چون کمان…
شاه بی همتایی صاحب دلهایی آبروی عالم پسر زهرایی ماه عالم تابم مهربون اربابم بَدم اما خوبی تو منو دریابم از الست…
بعد از تو ای بابا به زخمم نمک خورد از روی نی دیدی رقیه کتک خورد پس از تو شد پاسخ بر…
عمه بیا قرار دل بی قرارم اومد تو اوج فصل پاییز عمرم بهارم اومد عمه بیا کمک کن که دیگه رمق ندارم…
یک لحظه تو خیمه گام یک لحظه تو قتلگام لبه تشنه کشتنت پیشِ چشام وای حسین وای حسین از گریه زخم صدام…
بابا بی پناهم بابا غرق آهم یه بار دیگه ای کاش کنی یک نگاهم شبیه سرت نداره دل من سامون لب من…