حاج امیر کرمانشاهی

اینکه دارد سوی میدان میرود جان من است روز عاشورا گمانم عید قربان من است داغ سنگینیست اما چون تو میبینی خوش…

حاج امیر کرمانشاهی

ای طَلَعات حق از طلوع تو پیدا وِی زَهَق الباطل از عدوی تو گویا ای لَمَعاتِ نُبُوَت از تو مُلَمَع وی جلوات…

حاج امیر کرمانشاهی

اما فیکم مسلم یه نفر نیست بهش آب بده اَما فیکُم مُسلِم یه نفر آب به ارباب بده نفس نفس میزنم نفس…

حاج امیر کرمانشاهی

کسی رو غیر تو نمیشناسم کسی رو غیر تو نه با اینکه خیر ازم ندیدی اما اینکه بم بگی برو نه نه…

حاج امیر کرمانشاهی

جای بغل رباب ببین کجایی قندِ عسل رباب رو نیزه هایی کوچیکه سرت با طناب میبندن ببین به مادرت جماعتی میخندن تو…

حاج امیر کرمانشاهی

قنداقه رو گرفت رفت وسط میدون نامردا ببینید بچم نداره جون از روی مادرش خجالت میکشم واسه یه جرعه آب منتم میکشم…

حاج امیر کرمانشاهی

آه بساطم بغیر آه ندارد کاش بیایی به سرم راه ندارد قطره ای از اشک تو کافیست ببینیم روشنی خیمه ما ماه…

حاج امیر کرمانشاهی

با متانتش طوری قدم برمیداره که دشمن پاشو چند قدم عقب میذاره به سن و سال که نیست تو خونش شهامته به…

حاج امیر کرمانشاهی

ای گل یاسمنم سرو صنوبر شده ای پدرت کو که ببینید چه دلاور شده ای بردنت تا به حرم سخت تر از…

حاج امیر کرمانشاهی

رسیدم من کنار تو تا از مرکب تو افتادی یه جوری تو صدام کردی که گفتم دیگه جون دادی بگو که جای…

حاج امیر کرمانشاهی

بی زره رفت به میدان که بگوید حسن است ترسی از تیر ندارد زره اش پیروهن است دست خطی حسنی داشت که…

حاج امیر کرمانشاهی

در خانه ی حسن به همه احترام شد قربان آن کسی که امام عوام شد عمامه ی نبی به سرش بست مرتضی…

سبد خرید
  • سبد خریدتان خالی است.
ورود به سایت