قنداقه رو گرفت رفت وسط میدون نامردا ببینید بچم نداره جون از روی مادرش خجالت میکشم واسه یه جرعه آب منتم میکشم…
آه بساطم بغیر آه ندارد کاش بیایی به سرم راه ندارد قطره ای از اشک تو کافیست ببینیم روشنی خیمه ما ماه…
با متانتش طوری قدم برمیداره که دشمن پاشو چند قدم عقب میذاره به سن و سال که نیست تو خونش شهامته به…
ای گل یاسمنم سرو صنوبر شده ای پدرت کو که ببینید چه دلاور شده ای بردنت تا به حرم سخت تر از…
رسیدم من کنار تو تا از مرکب تو افتادی یه جوری تو صدام کردی که گفتم دیگه جون دادی بگو که جای…
بی زره رفت به میدان که بگوید حسن است ترسی از تیر ندارد زره اش پیروهن است دست خطی حسنی داشت که…
در خانه ی حسن به همه احترام شد قربان آن کسی که امام عوام شد عمامه ی نبی به سرش بست مرتضی…
هر زمان تو سختی گره رو گره بدبختی یه آن تو یه لحظه حل میشه من حسین خوشبختی مگه یه نفر چی…