قاصدکا خبر آوردن روز آخریمه بذار که تشنه جون بدم چون سهم خواهریمه یا حسین دیگه ختم دفتره اینم ته قصه خواهره…
رو خاک داغ صحرایی لب تشنه اما دریایی مظلومی آقا مظلومی تنهایی آقا تنهایی اِجتَمَعَ الناس خورشید و جلو چش ماه زدند…
زمانه دستخوش ظلم های بازر شد برای جایزه قتل حسین جایز شد زمانه دید که زخمی پر از نمک شده بود و…
مو که افسرده حالُم چون ننالُم شکسته پرّ و بالُم چون ننالُم همه گویند زینب ناله کم کن تو آیی در خیالُم…
منو نذار تنها میون این حرم اگه بری بی تو کجا دارم برم میون این صحرا کی میشه یاورم داریم جدا میشیم…
جنجاله مادر تو وسط گوداله جنجاله زیر اسبا بدنت پا ماله توی دست دشمنا خلخاله شمشیره بدنت پر از سنان و تیره…
ای جانا ای جانا ای جانا ای یارا ای یارا ای یارا ایشالله با اذن مادرت میمیرم غروب عاشورا ای رویای شیرین…
هزار و چهار صد ساله دلم تو گوداله به یاد قرآنی که تو قتلگاه پا ماله ای داد ای بیداد کاف ها…
یا مظلوم تو لب تشنه بودی و آبی ندادن به جز تیر و نیزه جوابی ندادن به جز خون حنای خضابی ندادن…
کجایی که شب غم آخر اومد ببین آه دو بیتی هم در اومد دِلِت اونقدر خونِ که امشب به داد حال و…
وقتی که دستت از تن جدا شد زینب اسیر نا محرما شد سهم رقیه شد تازیونه سهم تن تو سر نیزه ها…
شب بارونه صورتم خیسه یکی این حال منو بنویسه دنیا زندونه گوشه گیرم کرد جرم من عشقه عشق اسیرم کرد دنیا دلیل…