روضه سنگینه زبون قاصر یا مظلومَ بِلا ناصر یار نداشتی طاقت این همه آزار نداشتی رمقی برای پیکار نداشتی من بمیرم که…
میگن روضه دل مردگیه میگن گریه افسردگیه نمیدونم خبر ندارن حسین آغاز زندگیه اتفاقا روضه نور میده دلا رو اتفاقا گریه میبره…
آمدم ویران کنم این کاخ ها را بر سرش شام را می کوبم این شام بلا را بر سرش من به زیر…
سیاهی میره چشام چرا اصلا نمیبینم دوباره لج نکن زجر منو نزن نمیبینم یتیم زدن نداره بازم بزن ولی نخند اینقدر نکش…
بابایی بازم گم شدم توی صحرا کجایی نه نایی برام مونده دیگه نه پایی میشه این دفعه قبل دشمن بیایی بابایی صدات…
خوش آمدی گله ای نیست بهترم مثلا شبیه قبل نشستی برابرم مثلا خیال میکنم اصلا مدینه ایم هنوز بهشت چادر زهراست بسترم…
عجز اگر آید به دیدارم جوابش میکنم کاخ اگر کوه احد باشد خرابش میکنم پرده های قصر افتاد از طنین ناله ام…
پیاده میام جاده به جاده نجف تا کربلا عشقه میدونی که راه خیلی زیاده همین خستگیا عشقه عشقه چشای خیس زائرا عشقه…