عجز اگر آید به دیدارم جوابش میکنم کاخ اگر کوه احد باشد خرابش میکنم پرده های قصر افتاد از طنین ناله ام…
پیاده میام جاده به جاده نجف تا کربلا عشقه میدونی که راه خیلی زیاده همین خستگیا عشقه عشقه چشای خیس زائرا عشقه…
علم تو دستاشه و حسین نگاش میکنه علی داره از نجف با فاطمه دعاش میکنه خدا به همرات علم رو دوشت بازو…
ای خواهر میدونم برای چی دلشوره داری ولی جان مادر نکن بی قراری قرار ما رو که به خاطر میاری ای خواهر…
تا که فرمود رسیدیم علم را کوبید یک علمدار بر این خاک قدم را کوبید بر روی سینه خود تیغ دودم را…
تا خدا پیراهنش آویخت عالم گریه کرد باز حوّا مو پریشان کرد آدم گریه کرد آه با هر کس که زد بیرق…
سلام عزیز فاطمه امیر نشعتین تپش تپش دلم میگه امیری یا حسین تا کی باید تو حسرت یه نیم نگات باشم یعنی…
قسم به قاب عکس حرم قسم به شیش گوشه قسم به اون نوکر که دو ماه و مشکی میپوشه قسم به آب…