خواهرت را دریاب دو پسر دارم و یک سینه ی از غم بی تاب مات تصویر غمت اشک در گوشه ی چشم…
کفشهایم را پر از شن کرده بودم آمدم خاک بر فرق و محاسن کرده بودم آمدم پیش روی مرکبم پای پیاده آمدم…
شبیه سایه به دنبال شاه می آمد ز شام و کوفه برایش سپاه می آمد حسین معنی آزادی است این حُر بود…
نسیم به پرچم میخوره چشام به زمزم میخوره برات تموم گریه هام یه روز به دردم میخوره من با غم تو زنده…
هرکه به هر درد و غمی شد دچار گوید اگر یکصد و سی و سه بار ای علم افراشته در عالمین اِکشِفُ…
آیا می آید امشب برای دیدنم بابا می آید بابا دو بخش است با سر می آید یا که نه با پا…
گونه هام لبریزه درده صورتم برنمیگرده طرفه نیزه ی سرت ندارم وقتی صداتو از روی نیزه نگاتو برنگردون از دخترت عمو عمو…
تو دلای ما یه حرمه پای ضریح یه علمه پای علم یه عالمه دل گرفتاره هلال سه شبه پره غمه میچکه اشک…