اومد کنارت زائر و چشای گریونش از راه دوری اومد این دل پریشونش پیشکش محضر تو وجود نوکرت بیا ردم نکن آقا…
آخرین پاره سرخ جگرم را سوزاند زهر وقتی که من و بال و پرم را سوزاند نیست آبی که نفس بین گلو…
این شبها تو که آقاتو صدا کردی میبینیش تو دلت اگه خدا باشه چشماتو تو بهشت خدا وا کردی تو محشر ضامنت…
یا علی ابن موسی الرضا ما همه بنده تو مولایی الله محمد با علی در تو نموده تجلایی به خدا من در…
چون جام زهر غریبانه سر کشید فریاد زد خدا و عبا را به سر کشید پنجاه و چند ساله موسی به کوچه…
دلم تنگه ای مدینه نفس مونده بین سینه شبیه ابر بهاره هنوز گریه سکینه بابام که میرفت میدون عمه جون راشو گرفت…
قافله غم قدم به قدم میاد با زمزمه دسته عزای آل عبا میاد از علقمه زمین و آسمونا نوحه و زمزمه است…
نغمه ای در مدینه پیچیده که بشارت بشیر آمده است کاروانی که رفته برگشته پیشوازش سفیر آمده است بی بی ام البنین…